/آهن+شعر+جوهر//عشق فراتر از گفتن//شاگرد و استاد/

/آهن+شعر+جوهر/
در شهری آهن گرفته شاعر شدم
دلداده بر کاغذ شدم
باور نمیکردم پرواز را
تا دلداده ای بر قلب دل جوهر شدم
حسام الدین شفیعیان
/عشق فراتر از گفتن/
بصرو سمعو دوگوشو تو چشمو تفکر زتو
من خیال ابرو مه ماه فلک دل با تو
مه شکن عاشقی مسیره دلدادگی
تو الف من غزل تو به شعر من عسل
قلمو کاغذو دفتر من آهن شد
شهر دلدادگیم دود ولی با هم شد
من زعشق تو شبی با خودم گمگشتم
زدمو خط به کاغذ غزل گمگشتم
من هنوز عشق به رخساره ماه میبینم
دم این صبح چرا بیدارم
عاشقم یا که به عشقی زده ام من کاغذ
قلمو زدفترو جوهره ی آن با هم
عاشقی درد جگر سوز ولی پر جوش است
زده ام زمین نشینی که بدنبال حوا میرفتم
زبه دفتر حوا زمین دگر میرفتم
من دگر شدم زمینیو حوا میخواهم
از بر حوا دو صد گندمو سیب میخواهم
جار بزن که جارچیه عشق تو من کم بودم
عاشقی را بلد ولی زخود کم بودم
آخر دفتر من شکست آدم ها بود
من زآدم به برفو شدم زمینی دگر
باز آمد که تو هم عشقو غزل دگر برون از خط دلبر کاغذ
به دگر سال نبود عشق ولی بر گویم
که بدانی که عشق قانون به خود میدارد
عاشقی موی سفیدو سیاهو دگر رنگی نبود
عاشقی یعنی حقیقت یعنی عشق
من هنوزم بگمشده بخود میجویم
شاعر-حسام الدین شفیعیان
/شاگرد و استاد/
من شاگرد زاستاد بلد کم بودم
راه بلد لیک زخود کم بودم
من دو سر بال برای توی عاشق داشتم
سیب گمگشته زمینو دو سهم از حوا کم داشتم
ززمین خوردمو سیبم نبود جان غزل
هم غزل داشتمو هم دو سه بیتی مترادف زآن از قلم کم شدم بر کاغذ
زدمو خط شدم بر آهن
عاشقی عشق خطر خواهانست
من زشاگردی عشق هنوز سرگردان
تو بخوان بیتو غزل شکرو عسل دوبیتی عشق زمن
من زتو قافیه هم وزن چرا کم داشتم
شاعر-حسام الدین شفیعیان

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد