جشن تولد 206

مامی مامی

چیههههههههههه

امروز تولد مامانبزرگه

راست میگی ها

تولد ش امروزه

شمع حالا چجوری بگیریم پیدا نمیشه

چرا دیگه دو تا یک میشه دویست یک دو میشه دویست و دو یک چهار میشه دویست و شیش

206 خب یک بیست   بگیریم.اینجوری ذوق زده میشه فکر میکنه بیست سالشه

نه برا قلبش بده

چرا

قلبش با  باطری کار میکنه یادت رفته تازه باطریشم داره تموم میشه باید دوتا قلمی بگیریم

خب چجوری شمع فوت کنه

براش بده

تنگی نفس داره

ولش کن بدون شمع میگیریم

خب قند داره کیک براش بده

کیک نگیریم یدونه دونات بگیریم

نه چربه چربی خونش میزنه بالا

وای راست میگی ها خب چکا کنیم

براش آهنگ تولد مبارک فقط میزاریم

نه سمعکشم خراب شده نمیتونه بشنوه فکر میکنه بجاش

خب فقط چراغ روشن خاموش میکنیم هیجانشم کمه

نه فکر میکنه شب شده میخوابه

خب براش سوپ میپزیم

نه دندوناش  مصنوعیه اونم خراب شده باید ببریم درستش کنن

خب دستشو میگیریم تو اتاق میچرخونیم یکمی دلش باز شه

نه دستش در میره  پوکی استخون گرفته

خب بشینیم اون مارو نگاه کنه

نه نمیشناسه که آلزایمر  داره

راست میگی ها

خب ببریم گلارو بو کنه

نه حس بویائیشم از کار افتاده دکتر میگه کم کم خودشم از کار میفته

چکار کنیم نیفته

دکتر میگه تنها قسمت بدنش که کار میکنه  فکرشه اونم تنها همون دقیقه فکر میکنه که فکر نکرده

خب جوراباشو در میاریم جاش یه جوراب دیگه پاش میکنیم  تنوع میشه

نه جواربشو با چسب چسبوندم بپاش

چرا آخه

پاش لاغره نمیشد جوراب سایزش پیدا کنم آخه

خب  عینکشو عوض میکنیم

نه عینکش 200 ساله عوض نشده  میگه با این عینک چیا دیده که ما ندیدیم

چی دیده یعنی

میگه  اتاق رنگش بنفش بوده الان سوسنی شده همین

خب موهاشو رنگ کنیم

خب جمجمه نداره

هان چییییییییییییییییی

جمجمه رو با سوزن دوختن آخه از طبقه بیستم تو سن 200 سالگی پرت شده

چجوری مامی مگه میشه

خودش میگه وقتی خواسته پرت بشه نشده

ولی پزشکا میگن پرت شده یحتمل رو دشک آتش نشانی

جمجمه پوسیده بوده نصفشو دوختن

خب همش با چسب چسبیده بگو یدفه

مهم اینه که مامی یادگاری بمونه

بوی آقاجونو میده

حس میکنم وقتی مامی رو میبینم بعدش مامی رو نمیبینم

چجوری

آخه وقتی نگاش میکنم.اون میگه یه حرفی

ولش کن حالا

مهم اینه بتونیم 206 سالگی مامی رو جشن بگیریم

من میگم بادکنک بگیریم بترکونیم

خب اینجوری که مامی رو باید با آمبولانس ببریم خدایی نکرده جایی دیگه

راست میگی ها

من میخوام هرجور شده مامی بره تو 210 سالگی رکورد میل گینس رو بترکونیم

خب چرا مامی رو درست حفظش نکردین همش با چسب چسبوندین بنده خدارو

تا 195 سالگی  عالی بود بعدش میگفت روغن نباتی اینجوریش کرده

آخه روغن دیگه گرونه

تا 193 سالگی فقط عکس بابا م رو میدیده

خب مامی الان خودتم کلی سنته

نه من آخه میدونی همه میگن تو اصلان بهت نمیخوره 120 سالت باشه همه میگن میخوره دو سال دوازده ماهت باشه

به سن من چکا داری دختر

هیچی ولش کن

اصلان میگم جشن نگیریم بریم خونه مامی بشینیم رنگ اتاق سوسنی رو نگاه کنیم

آفرین دخترم ولی یادت باشه خودتم  95 سالته

وای مامی دوستام میگن تو بهت میخوره یک ماه و هفت روزت باشه

تازه مامی دخترمو همه میگن اصلان نمیخوره بهش 70 سالش باشه اونو میگن اصلان بهش میخوره یک هفته و نصفیش باشه

خب دخترم دیگه داره دیر میشه باید قرصامونو بخوریم اول من بیست و سه تا قرص  تقویتی دارم بیست تا هم قرص فوق تقویتی

وای چه عالی

بله تازه  اینها که چیزی نیست بلدم بشمرم تا بیست

خب دیگه برو خونتون دیرت میشه مواظب خودتم باش کسی بهت متلک نگه دخترم

وای راست میگی ها برام تاکسی دربست بگیر یجوری که زودبره  سوپم رو گاز تبدیل شده به غاز

باشهههههههههه دلبندم

-----------------------

طنزنویس-حسام الدین شفیعیان

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد